اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سوخت

نویسه گردانی: SWḴT
سوخت . (اِ) آنچه سوزند در تنور و بخاری و تون و مانند آن . آنچه برای سوختن و گرم کردن است . آنچه ضرور است سوختن را از نفت و هیمه و جز آن .آنچه برای گرم کردن یا پختن بکار است از هیمه و برگ خشک و سرگین و نفت و جز آن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- سوخت حمام . سوخت نانوائی . سوخت اجاق .
|| آنچه ممتنعالوصول ماند از وامهای داده شده . لاوصول . از میان شدن طلبی . (یادداشت بخطمؤلف ).
- سوخت را بود کردن ؛ قاعده ای بوده است دولتی که مستوفیان و عاملین رعایت میکردند. (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سوخت فسیلی (به انگلیسی: Fossil fuel)‏ به سوخت‌هایی اطلاق می‌شود که از سنگواره‌ها بدست می‌آید.سوخت‌های فسیلی به سه نوع اصلی تقسیم می‌شوند: ذغال سنگ ن...
نیم سوخت . (ن مف مرکب ) نیم سوخته . نیم سوز : ز آتش خورشید شد نافه ٔ شب نیم سوخت قوت از آن یافت روز خوش دم از آن شد بهار.خاقانی .
سوخت آما. (نف مرکب ، اِ مرکب ) بجای کربوراتور ۞ پذیرفته شده است . (فرهنگستان ).
سوخت پاش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) برای پراکنده کردن نفت و بنزین در ماشین در فرهنگستان بجای ژیکلور ۞ پذیرفته شده است . (فرهنگستان ).
سوخت دان . (اِ مرکب ) جائی که مواد سوختنی ریزند. آنجا از نانوائی که گون و هیمه گرد کنند. جای گون و هیمه در دکان نانوایی . (یادداشت به خط ...
سوخت شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از میان شدن طلبی بعلت افلاس یا فرار مدیون و امثال آن . از میان بشدن وامی برای ورشکستگی مدیون و جز آن . (...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.