اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرمی

نویسه گردانی: CRMY
چرمی . [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از قلعه جات چناران زعفرانلوی خراسان است که ده خانوار سکنه دارد و زراعتش از آب قنات مشروب میشود». (از مرآت البلدان ج 4 ص 222). دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 59هزارگزی شمال مشهد واقع است . جلگه و معتدل است و 30 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات بنشن ، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چرمی . [ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چرم . (ناظم الاطباء).آنچه از چرم سازند. چرمین . چرمینه . از چرم . جنس ساخته شده از چرم . رجوع به چرم و چ...
چرمی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان وردیمه سورتیجی ، بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری که در 23هزارگزی شمال کیاسر واقع است . کوهستانی ، معتدل و مر...
گیوه چرمی . [ گی وَ چ َ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی (از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
صندلی چرمی . [ ص َ دَ ی ِ چ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صندلیی که روکش آن از چرم است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.