تقطقط
نویسه گردانی:
TQṬQṬ
تقطقط. [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) بر سر خود رفتن . || فرو افتادن دلو. || گام نزدیک نهادن و شتافتن . || در جهان رفتن : یقال تقطقط فی البلاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
تغطغط. [ ت َ غ َ غ ُ ] (ع مص ) جوشیدن موج دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکنده گردیدن چیزی . (منتهی ...