قسون
نویسه گردانی:
QSWN
قسون . [ ] (معرب ، اِ) لبلاب کبیر است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). رجوع به قسنوس و قسناسیس و لبلاب شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قسون. (فارسی خراسان) استفراغ .
قصون . [ ق ُص ْ صو ] (اِخ ) دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر در 26 هزارگزی شمال باختری ریوش و 2 هزارگزی جنوب مالرو عمومی ریوش . ...
غصون . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُصن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شاخه های درخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به غصن شود : گفته هر برگ وشک...