اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشک افشاندن

نویسه گردانی: MŠK ʼFŠANDN
مشک افشاندن . [ م ُ / م ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) مشک بیختن . مشک افشانی کردن . پراکندن مشک . خوشبوی ساختن . عطرافشان کردن :
چنان کز خواندنش فرخ شود رای
ز مشک افشاندنش خلخ شود جای .

نظامی .


نفسش بر هوا چو مشک افشاند
رطب تر ز نخل خشک افشاند.

نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 8).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مشک بر داغ افشاندن . [ م ُ / م ِ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) مشک بر داغ ریختن و بستن و افشاندن ، کنایه از تازه ساختن داغ از برای آنکه التیام ...
مشک بر زخم افشاندن . [ م ُ / م ِ ب َ زَ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تازه کردن زخم و ایذاء رسانیدن . چرا که زخم از مشک تباه میشود. (غیاث ) (آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.