گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عائل نویسه گردانی: ʽAʼL عائل .[ ءِ ] (ع ص ) از عیل . درویش . نیازمند. ج ، عالَة و عُیَّل و عَیلی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : زنده از تو شاد از تو عائلی مغتذی بی واسطه بی حائلی . مولوی .|| (از عول ) غالب از هر چیزی . || ترازوی مایل . (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه واژه معنی عایل عایل . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به عائل شود. آئل آئل . [ ءِ ] (ع ص ) شیر ستبر. || هر چیز ستبر از روغن و عسل و مانند آن . ایل ایل . [ اَی ْ ی َ / اُی ْ ی َ ] (ع اِ) گاو کوهی باشد. (اقرب الموارد). گویند چون بیمار شود بینی خود را بر سوراخ مار نهد و بنفس مار را به جانب ... ایل ایل . (سریانی ، اِ) به لغت سریانی یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله . (برهان ). مأخوذ از عبرانی نام باری تعالی . (از ناظم الاطباء). ا... ایل ایل . (ترکی ، اِ) بزبان ترکی به معنی دوست و موافق . (برهان ) (آنندراج ). ۞ دوست . یار. همراه . (فرهنگ فارسی معین ). || رام که نقیض وحشی ... ایل ایل . (اِ) هیل را هم میگویند که قاقله ٔ صغار باشد. (برهان ). صورتی و تلفظی از هیل . هل . ایل ایل . [ اَ ی َل ل ] (ع ص ) (از «ی ل ل ») مرد کوتاه و کج دندان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کوتاه دندان . (تاج المصادر بیهقی ). || کوتاه... ایل ایل . [ اُی ْ ی َ ] (ع اِ) (از «اول ») شیر ستبر. || آب منی در زهدان . آب نر در زهدان . || آوندشیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آوند شیر س... عیل عیل . [ ع َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیلة. ع... عیل عیل . [ ع َ ی َ ] (ع اِمص ) پیش آوردن حدیث و کلام را بر آن که شنیدن نخواهدو سخن شنیدن از شأن او نیست ، گویی که به کسی که میخواهد دست ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود