مجلوف
نویسه گردانی:
MJLWF
مجلوف . [ م َ ] (ع ص ) رندیده ٔ پوست بازکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوست کنده . (از اقرب الموارد). || خبزمجلوف ؛ نان سوخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نانی که تنور آن را سوزانده باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.