اجازه ویرایش برای همه اعضا

جمّار

نویسه گردانی: JMʼR
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
جمار. [ ج َ ] (ع اِ) جماعت . (منتهی الارب ). گروهی از مردم که در جایی گرد آیند. (فرهنگ فارسی معین ).
جمار. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جمرة. سنگریزه ها. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : پس از میقات حج و طوف کعبه جمار و سعی و لبیک و مصلی . خاقانی .- جم...
جمار. [ ج ُم ْ ما ] (ع اِ) پیه خرمابن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامور. (اقرب الموارد). مغز تنه ٔ درخت خرما. (فرهنگ فارسی معین ). ||...
جمار. [ ج َم ْ ما ] (اِ) مغز درخت خرما باشد و آنرا پیه خرما و دل خرما هم گویند و عربان شحم النخلة و قلب النخلة خوانند. ۞ (برهان ).
جمعر. [ ج َ ع َ ] (ع اِ) گِل زرد که از چاه وقت کندن برآید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
جمعر. [ ج َ ع َ ] (اِخ ) نام قبیله ایست ، و به این معنی بدون الف و لام است . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.