اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سریشم

نویسه گردانی: SRYŠM
سریشم . [س ِ ش ُ ] (اِ) دو قسم بود یکی آنچه از پوست گاو و گاومیش گیرند و دیگر آنچه از شکم ماهی برآرند و آنر بتازی غراءالسمک و اول را غراءالجلود خوانند. (آنندراج ). دو نوع است یکی را از پوست گاو سازند و یکی را ازشکم ماهی برآرند و هر دو در چسبندگی معروف . (انجمن آرا). سریش که به کار کمانگران آید. (غیاث اللغات ). سریش . (انجمن آرا) (شرفنامه منیری ). غِمجار که بر کمان چسبانند جهت کفتگی آن . (منتهی الارب ) :
از آنکه مدح تو گویم درست گویم و راست
مرا بکار نیاید سریشم و کبدا.

دقیقی .


پس چون آرش و هاوان بیامد... کمان را به پنج پاره کرد هم از چوب وهم از نی و بسریشم بهم استوار کرد. (نوروزنامه ).
صقلش (سقفش ) از مالش سریشم و شیر
گشته آئینه وار عکس (نقش ) پذیر.

نظامی .


سبویی که سوراخ باشد نخست
بموم و سریشم نگردد درست .

نظامی .


|| و نیز چیزی باشد که از میده یا نشاسته پزند و بکار چسباندن مقوی آید و در عرف هند آن را لیئی گویند و این مجاز است . (آنندراج ).
- سریشم ماهی ؛ اسم فارسی غری السمک است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). غری سمک سریش ماهی گویندش . (الابنیه عن حقایق الادویه ) :
به کردار سریشمهای ماهی
همی برخاست از شخسارها گل .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
گیاه سریشم .[ هَِ س ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام درختی است . (آنندراج ). سریش . (برهان ). گیاهی است خشک کننده و نجاران و صحافان بدان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.