اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مدرع

نویسه گردانی: MDRʽ
مدرع . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) مرد زره پوشیده . (ناظم الاطباء). لابس الدرع . (متن اللغة). || زن پیراهن پوشیده . (ناظم الاطباء). دِرع پوشیده ۞ . || تیزبرگزیده و خوب . (ناظم الاطباء) (؟) || شاة مدرع ؛ ذوالدرع . ادرع . (متن اللغة). گوسپند که سینه و گردنش سپید باشد. رجوع به دَرَع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
مدرع . ۞ [ م ُ رِ / م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) ماء مدرع ؛ آبي که گیاه حوالی آن را خورده باشند، پس مرعی اندک بعید گردد. (منتهی الارب ). آبی که گ...
مدرع . [ م ِ رَ ] (ع اِ) پیراهن کوتاه پشمینه ٔ درشت . (ناظم الاطباء). جبة مشقوقة المقدم . دراعة. (از متن اللغة).
مدراء. [ م َ ] (ع ص ) تأنیث اَمْدَر. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به امدر شود. || زن کلان شکم . (منتهی الارب ). تأنیث امدر است به معنی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.