اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پای افزار

نویسه گردانی: PAY ʼFZʼR
پای افزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پافزار. هم لخت . پاپوش . کفش و موزه و امثال آن . پَوزار. مَداس . مَدواس . (شرح قاموس ) : زاهد... جائی طلبید که پای افزار گشاید. (کلیله و دمنه ).
مرد در جوی را بدریابار
جان و سر دان همیشه پای افزار.

سنائی .


طرب زآنگونه بر شاه اشتلم کرد
که پای افزار جست و پای گم کرد.

امیرخسرو دهلوی .


|| چوبی به اندام نعلین که جولاهگان و بافندگان به وقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند. (برهان ). پای اوژاره . پاافشار. لوح پا ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.