سکونت . [ س ُ ن َ ] (ع مص ) اقامت و آرامش . سکون
: که اگر در آن وقت سکونت را کاری پیوستند اندر آن فرمانی ... داشتند. (تاریخ بیهقی ).
مجنون بسکونت و گرانی
شد عاقل مجلس معانی .
نظامی .
روش بخش پرگار جنبش پذیر
سکونت ده نقطه ٔ جایگیر.
نظامی .
رجوع به سکون شود.