قدری
نویسه گردانی:
QDRY
قدری . [ ق َ دَ ری ی ] (ص نسبی )نسبت است به قدر. مقابل جبری . رجوع به قدریه شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قدری . [ ق َ ] (اِخ ) یحیی بک . از نویسندگان و مترجمان است . وی کتاب حقوق الدول حسین فهمی عثمانی را به زبان عربی برگردانده و در بیروت به ...
بی قدری . [ ق َ ] (حامص مرکب )بی ارزشی . بی اعتباری . ناچیزی . کم اهمیتی : ور زآنکه بغردی بناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری زآن جانب خویش ننگرد ...
قدری پاشا. [ ق َ ](اِخ ) محمد. از دانشمندان و نویسندگان معاصر مصر است . او راست : 1 - الاحکام الشریعة فی الاحوال الشخصیة. این کتاب طبق مذهب ا...
غیلان قدری . [ غ َ ن ِ ق َ دَ ] (اِخ ) رجوع به غیلان بن مسلم شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.