وثوق . [ وُ ] (ع اِمص ) ثقة. (المنجد). اعتماد. (ناظم الاطباء) (غیاث )
: به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص
338).
چون به وثوق ازدگران گوی برد
شاه خزینه به درونش سپرد.
نظامی .
|| پایداری . (ناظم الاطباء). استواری . (غیاث اللغات ) (تاج اللغات ) (ناظم الاطباء). || باور. (ناظم الاطباء).
-
وثوق داشتن ؛ باور داشتن و اعتماد داشتن . (ناظم الاطباء).