اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبا

نویسه گردانی: SBA
سبا. [ س َ ] (اِخ ) نام شهر بلقیس بنت هدهاد در بلاد یمن و یمنع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). نام شهری است که بلقیس پادشاه آن شهر بود. (برهان ). نام شهر بلقیس که در نکاح حضرت سلیمان علیه السلام آمده بود. و در ملک یمن است در اقلیم اول . (غیاث ). زمینی است به یمن و شهر آن «مأرب » و بین آن و صنعاءصدروزه راه بود. (معجم البلدان ). اسم مملکتی است دراشعیا 43:3 که در مزامیر 72:10 سبا خوانده شده است و در افریقا در شمالی ِ بلاد حبش واقع میباشد. یوسیفن گوید که سبا همان میروی میباشد که در نوبیا است لکن معلوم است که این اسم مقاطعه ٔ معتبر و باوسعتی در کنار دریای قلزم بوده است و در سایر جاها شبا مذکور است . یونانیان ساکنان شبا و سبا را سبئین میگفتند. امالفظ شبا و سبا در زبان عبرانی تفاوت کلی دارد. اما سبا یا سباء که در کتاب اول پادشاهان 10:10 و 4 و 11و 13 و دوم تواریخ ایام 9:1 و 3 و 9 و کتاب ایوب 6:19 در عبرانی شبا میباشد و با وجودی که سبا نوشته شده است قصد از بلاد دیگری است . رجوع به شبا شود. (قاموس کتاب مقدس ). شهرکی است با نعمت و مردم بسیار. (حدود العالم ) : با پیغمبر خدا من بر زمین سبا بودم و سبا در یمن است . (قصص الانبیاء ص 164). و چون عرب از زمین سبا بگریختند از سیل العرم ... (مجمل التواریخ ص 174). پس بلقیس بود که از زمین سبا هدهد خبراز سلیمان آورد. (مجمل التواریخ و القصص ص 210).
درست گویی صدر الزمان سلیمان بود
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا.

خاقانی .


|| (اِ) در شعر زیر مقصود هدهد است :
چون باز و چرغ چرخ همی داردم به بند
گر در حذر غرابم و در رهبری سبا.

مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 1).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
سبا. [ س َ ](اِخ ) لقب یشحب بن یعرب بن قحطان بن هود النبی علیه السلام که نام او عبدالشمس است یا عامر و اکثر قبایل یمن به وی منتهی میشو...
سبا. [ س َ ] (اِخ ) نام پدر عبداﷲ که منسوبند به وی سبائیه از غُلاة شیعه که نسبت الوهیت بحضرت علی بن ابی طالب کرم اﷲ وجهه میکنند. (ازاقر...
سبا. [ س َب ْ با ] (اِخ ) ۞ آبی است متعلق به بنی سلیم . (معجم البلدان ).
سبا. [ س َب ْ با ] (اِخ ) ۞ آبی است در سرزمین فزاره . (معجم البلدان ).
سبا.[ س َب ْ با ] (اِخ ) نام کوهی است . (معجم البلدان ).
سبا. [ س َ ](اِخ ) المنصور. رجوع به ابوحمیر سبا المنصور شود.
سِبا. سرزمین ملکه بلقیس
کبوتر سپید عشق , نام سرزمینی که بلقیس ملکه آن بود , کنایه از دختری که عزیز و جان و روحِ پدرِ می باشد.
دختری که تمامِ جان و روحِ پدرش می باشد.   در بعضی کتب به معنای کبوترِ سپیدِ عشق ...
سباء. [ س َ ] (ع مص ) (مهموز) خریدن می را جهت باز فروختن . (منتهی الارب ). || شراب خریدن و از جایی بجایی بردن . (اقرب الموارد). || بتازیا...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.