گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لرس نویسه گردانی: LRS لرس . [ ل ِ رُ ] (اِخ ) ۞ نام جزیره ای در مدیترانه (به عهد داریوش بزرگ ). (ایران باستان ج 1 ص 625). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی لرس لرس . [ ل ِ رِ ] (اِخ ) ۞ ژِراردو. نقاش و گراورساز و نویسنده ٔ هلندی . مولد لِیژ (1641-1711 م .). لرس لرس . [ ل َ ] (اِ) سیلی . طپانچه . لرش . (این لغت با معنی آن ظاهراً از مجعولات شعوری است ). لرس لرس . [ ل ُ ] (اِمص ) ترحم کردن . (این لغت و معنای آن ظاهراً از مجعولات شعوری است ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود