اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرمز

نویسه گردانی: QRMZ
قرمز. [ ق ِ م ِ ] (معرب ، اِ) رنگی است که از آب افشرده ٔ نوعی از کرم که در بیشه ها باشد، سازند. (منتهی الارب ). صبغ ارمنی احمر. یقال انه من عصارة دود یکون فی آجامهم و یقال انه حیوان تُصْبَغُ به الثیاب فلایکاد ینضل لونه . و آن معرب است . (از اقرب الموارد). کرمی است سخت سرخ که به سیاهی زند شبیه کرم ابریشم و کرم شب تاب که بیشتر بر درخت بلوط گرد آید، و آن رنگی است سرخ که صباغان به کار برند. چیزی است که بدان سرخ رنگ کنند و کتاب در عنوان حکایات نویسند، و آن کرمی بوده که آن را گرفته خشک کرده چیزی را بدان رنگ کنند. در مخزن الادویه آمده که آن کرمی است که در برگهای اشجار به هم میرسد تا به اندازه ٔ دانه ٔ عدسی و هرچه بزرگتر میشود به قدر نخودی مستدیر و مانند حیوانی پرنده میگردد که گویا میخواهد طیران کند،پس شکافته شده از جوف آن کرم کوچکی سرخ رنگ برمی آید،هرچه کهنه میشود رنگ آن سرخ تر میگردد. پس آن را با شراب میکشند به طوری خاص یا با شراب طبخ میدهند یا با آب و رنگ او را از آن جدا مینمایند. نقاشان و رنگ رزان و کاتبان آن را به کار میبرند. در ابریشم و پشم و یک جزو آن ده جزو را رنگین میکند و رنگی از آن بهتر نمیباشد. و در فرهنگ مخزن آمده که کرم سرخ به فارسی دود قرمز است و در هر حال قرمز در اصل کرمست بوده و چون در فارسی سین و زاء بدل شوند چنانکه ایاز و ایاس ، کرمست را تخفیف و تبدیل نموده به قرمز معرب ساخته اند. (آنندراج ). || نزد اساکفه پوستی است که به رنگ قرمز رنگ شده باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ریش قرمز. [ ق ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ لقبی که به فردریک اول امپراتور روم غربی داده شده است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فردریک شود.
عود قرمز. [ دِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است پایا، از تیره ٔ برغست ها که بیشتر در سواحل دریاهای مناطق معتدل میروید. برگهایش بار...
خاک قرمز. [ ک ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاک رس . خاک رست . رجوع به خاک رس شود.
خال قرمز. [ ل ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در بازی ورق اطلاق بورقهائی میشود که خال آنها قرمز است ، مقابل خال سیاه .
فلفل قرمز. [ ف ِ ف ِ ل ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلفل هندی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلفل هندی شود.
زرنیخ قرمز. [ زَ / زِ خ ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ۞ عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسنیک و گوگرد ۞ رنگ آن قرمز است و در نقاشی م...
زان چوب قرمز. [ ن ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی از زان است که نام آن (در گیاه شناسی ) فاگوس ویرجینیا است و در آمریکا بکثرت یا...
اشعه ٔ ماوراء قرمز. [ اَ ش ِع ْ ع َ / ع ِ ی ِ وَ ءِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ منبع اشعه ٔ ماوراء قرمز آفتاب قوس الکتریکی ۞ و لامپهای...
زبان گنجشک میوه قرمز. [ زَ گ ُ ج ِ ک ِ وَ / وِ ق ِ م ِ ] ۞ (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است با برگهای بریده ٔ دندانه دار و گلهای سفید بدبو و ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ARAS
۱۳۹۰/۱۲/۱۱ Iran
1
1

واقعا خیلی جالبه از یک کرمست به قرمز رسیدن واقعا هنر میخواد یاد داستانهای قدیم افتادم که یک ماده ای رو به یک فلز (مثلا اهن) میزدند ودر عرض دو ثانیه تبدبل به طلا میشد واقعا خیلی خیلی جالبه من که از این منتگ لزت میبرم ولی ای کاش توضیح بدن که چگونه از کرمس
به قرمز رسیدن ( کرمس به کرمز به گرمز به غرمز ودر نهایت به قرمز؟؟؟؟؟؟؟؟)

آریا
۱۳۹۲/۱۲/۱۰ Iran
0
0

انصاف!
شما که هنوز املای صحیح (( لذت)) را نمیدانی و آنرا به غلط ((لزت)) می نویسی چه نیازی دارید که بدانید که چگونه از کرمس به قرمز رسیدند؟

Seyed Said Noorazar
۱۳۹۵/۰۳/۱۶ Iran
1
0

گویا در معنی قرمز آنرا کرمست (کرم است؟)تعریف کرده‌اند. من گمان میکنم که این چنین نیست. کرمس شکل اروپائی لغت قرمز است که رنگ سرخ را در ترکی بدان نسبت دهند و در اصل کرمی است که رنگ سرخ از آن استخراج شود. لغت قرمز بمعنی رنگ سرخ از دیرباز در زبان فارسی مورد استفاده بوده است. فی‌المثل نظامی گنجوی در لیلی و مجنون میگوید: اطلس که قبای لعل شاهیست ؛؛؛ با قرمزی رخ تو کاهیست.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.