سلامان
نویسه گردانی:
SLAMAN
سلامان . [ س َ ] (اِخ ) بطن من قبیله طَی ّ. و هم بنوسلامان ، ابن ثعل ، ابن الغوث ، ابن طَئی . (صبح الاعشی ج 1 ص 321). نام بطنی است از قبیله طی . آنان بنو سلامان بن ثعل بن الغوث بن طئی هستند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 321).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
سلامان و ابسال . [ س َن ُ اَ ] (اِخ ) نام عاشق و معشوق . (غیاث ) (آنندراج ).داستانی است که اصل آن یونانی بوده . جامی یکی از هفت مثنوی مشه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.