وثیر
نویسه گردانی:
WṮYR
وثیر. [ وَ ] (ع ص ، اِ) پاسپرده . وثیرة، مؤنث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پارچه ای که در آن جامه پیچند.(ناظم الاطباء). پارچه ای که در آن جامه ها نهند و به وی پوشند. (منتهی الارب ). || جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بالشچه مانندی که پیش زین باشد. || بستر نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- فراش وثیر؛ فراش نرم پاسپرده . (ناظم الاطباء). || پوست جانوران درنده . || مرکبی است که از حریر و دیبا سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ست و سیر. [ س َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت سیر. بسیار سیر.
سوسن و سیر. [ سو س َ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از عدم سازگاری و موافقت باشد مطلقاً همچون آب و آتش . (برهان ) (آنندراج ).