گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خباث نویسه گردانی: ḴBAṮ خباث . [ خ َ ث ِ ] (ع اِ) این کلمه معدول از «خبثة» و لازم النداء است و بصورت «یا خباث »؛ به معنی «ای زن خبیث » بکار میرود ۞ . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (از البستان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی خباس خباس . [ خ َب ْ با ] (ع اِ) غنیمت . || بنده . || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خباس خباس . [ خ ُ ] (اِخ ) نام اسب فقیم بن جریر است . (منتهی الارب ). خباص خباص . [ خ َب ْ با ](ع ص ) ۞ کسی که خبیصه ۞ میسازد. الذی یصنع الخبیصة. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود