اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیگند

نویسه گردانی: BYGND
بیگند. [ ب َ گ َ ](اِخ ) بیکند. بیگن . رجوع به بیکند شود :
کنون نام کندژ به بیگند گشت
زمانه پر از بند و اورند گشت .

فردوسی .


به بیگند شد رزمگاهی گزید
که چرخ روان روی هامون ندید.

فردوسی .


طلایه بیامد که آمد سپاه
به بیگند سازد همی رزمگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.