اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرمینه

نویسه گردانی: CRMYNH
چرمینه . [ چ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به چرم . (ناظم الاطباء). چیزی که از چرم ساخته شده . (فرهنگ نظام ). آنچه از چرم کنند. چرمی . چرمین . از چرم . رجوع به چرم و چرمی و چرمین شود. || (اِ مرکب ) کیرکاشی . (برهان ذیل چرمه ). آلتی که از چرم سازند و زنان حکه پر فروکنند. (آنندراج ). کیر کاشی و مچاچنگ . (ناظم الاطباء). ذکر مصنوعی که از چرم ساخته میشد. (فرهنگ نظام ). چرمه :
ای پنجه حلال دختر چرمینه
فرزند رشید مادر چرمینه
هر جا که کشی باده ز مینای کله
باشد گزکت نیشکر چرمینه .

شفایی (از آنندراج ).


رجوع به چرمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
چرمینه دوز. [ چ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) کفشگر و کفشدوز. (ناظم الاطباء). رجوع به چرم و چرمینه فروش شود.
چرمینه فروش . [ چ َ ن َ / ن ِ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ ادوات چرمی . || کفش فروش . (ناظم الاطباء). رجوع به چرم و چرمینه دوز شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.