اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

انتقال کردن

نویسه گردانی: ʼNTQAL KRDN
انتقال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جابجا شدن . منتقل شدن :
پس این مملکت را نباشد زوال
ز ملکی بملکی کند انتقال .

(بوستان ).


|| از جایی بجایی رفتن . || مردن . درگذشتن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح اداری ) کارمندی را از وزارتخانه ، اداره یا دایره ای ، بوزارتخانه ، اداره یا دایره ٔ دیگر فرستادن . (فرهنگ فارسی معین ). انتقال دادن . منتقل کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.