اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واس

نویسه گردانی: WʼS
واس . (اِ) خوشه ٔ گندم . (برهان ) (آنندراج ). خوشه ٔ گندم یا جو. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف داس . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به داس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
واص . [ صِن ْ ] (ع ص ) نبت واص ؛ گیاه با هم نزدیک و درهم . (منتهی الارب ). ارض واصیةالنبات ؛ ای متصله . (از اقرب الموارد).
وعس . [ وَ ] (ع اِ) درختی است که از آن بربط و رباب سازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نشان . (منتهی الارب ...
وعس . [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اوعس . به معنی زمینهای نرم ریگناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جج ، اواعس . (از اقرب الموارد...
وعث . [ وَ ] (ع ص ، اِ) جای نرم و بی ریگ که پای در آن فرورود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || راه که به آسانی نتوان رفتن ...
وعث . [ وَ ع َ ] (ع مص )شکسته گردیدن دست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دشوارگذار گردیدن راه . (اقرب الموارد).
وعث . [ وَ ع ِ ](ع ص ) راه که به آسانی نتوان رفتن در وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). راه دشوارگذار. (ناظم الاطباء).
وعث . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وَعث . (اقرب الموارد). رجوع به وَعث شود.
وعث . [ وُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ وَعث . رجوع به وَعث شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.