اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کسر

نویسه گردانی: KSR
کسر. [ ک ِ ] (اِخ ) نام چند قریه در یمن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
کسر. [ ک َ ] (ع مص ) شکستن چیزی را. || فروخوابانیدن چشم را. || کم تیمارداری کردن شتران را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || پر...
کسر. [ ک َ ] (ع اِمص ) شکست . || شکستگی . رخنه . شکاف . (ناظم الاطباء) : ز کسری که در طاق کسری فتادجهان پایه ای در درستی نهاد. نورالدین ظه...
کسر. [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) پاره ٔ اندام یا اندام تام و وافر یا نیمه ٔ استخوان مع گوشت یا استخوان کم گوشت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از...
کسر. [ ک ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ کِسرَة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
کسر. [ ک َ س َ / ک َ س ِ ] (ع اِ) چیزی که فوق طاقت شخص باشد، یقال اصابه کسر ثم کسر؛ یعنی رسید او را چیزی که طاقت آن نداشت . (ناظم الاطب...
کسر. [ ک ُ س ُ] (ع اِ) بلندی و پستی یقال ارض ذات کسر، یعنی زمین با بلندی و پستی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
کسر. [ ک ُس ْ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاسر و کاسرة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
برخه، پاره‌ای از هر چیز، جزوی از کلّ
بَرخه از برخ به چم شماری.رد این واژه در برخی دیده می شود.
این واژه عربی است و پارسی آن این است: پاسیز pâsiz (سغدی: paseż) **** فانکو آدینات 09163657861
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.