اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موقان

نویسه گردانی: MWQAN
موقان . (اِخ ) مغان . (ناظم الاطباء). شهری است [به آذربادگان ] و مر او را ناحیتی است بر کران دریانهاده و اندر ناحیت موقان دو شهرک دیگر است که هم به موقان بازخوانند و از وی رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. (حدود العالم ). ولایتی است مشتمل بر قرای کثیره و چمنهای فراوان و آن جزوآذربایجان است و در سمت راست راه تبریز به اردبیل واقع می شود در کوهها. (از معجم البلدان ) :
به فصل گل به موقان است جایش
که تا سرسبز باشد خاک پایش .

نظامی .


وز آنجا سوی موقان کرد منزل
مغانه عشق آن بتخانه در دل .

نظامی .


شدند از مرز موقان سوی شهرود
بنا کردند شهری از می و رود.

نظامی .


از آنجا سوی موقان سر به در کرد
ز موقان سوی باخرزان گذر کرد.

نظامی .


بهارخانه ٔ چین عرصه ٔ گلستان است
مخوان بهار مغانش که دشت موقان است .

سلمان ساوجی .


رجوع به مغان و موغان و کامل ابن اثیر ج 3 ص 14 و البیان و التبیین ج 1 ص 128 و حدود العالم و معجم البلدان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
موغان . (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 15 هزارگزی جنوب داران با 389 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آ...
موغان . (اِخ ) نام شهر و ولایت مغان . (ناظم الاطباء). نام شهری است در آذربایجان . گویند دشتی و صحرایی دارد در نهایت صفا و نزهت و خرمی . موقان...
دشت موغان . [ دَ ت ِ ] (اِخ ) نام سیرگاهی است . (آنندراج ) : بهارخانه ٔ چین عرصه ٔ گلستان است خوان ۞ بهار مغانش که دشت موغان است .سلمان (...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.