اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گشاده روی

نویسه گردانی: GŠADH RWY
گشاده روی . [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه حجاب ندارد. آنکه رو نبندد. || بشاش .خندان . شادان . طلق الوجه . (منتهی الارب ) :
رسیدند بهرام و خسرو بهم
گشاده یکی روی و دیگر دژم .

فردوسی .


|| بشاش . خندان . شادان :
گشاده روی باید بود یکچند
که پای و سر نیاید هر دو در بند.

نظامی .


گشاده روی کنی همچو گل وداع مرا
شکسته دل نکنی پیش عندلیبانم .

صائب .


رجوع به گشاده رو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
روی گشاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه چهره اش بی حجاب باشد. (فرهنگ فارسی معین ). طلق الوجه . برهنه روی . (یادداشت مؤلف ) : روی گشاده ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.