ساطع. [ طِ ] (ع ص ) بلندشونده و برآینده . (از منتهی الارب ) بلند شده چون بوی مشک . (المنجد). || بلند. (غیاث از منتخب ) (آنندراج ). افراخته ش...
ثأطاء. [ ث َءْ ] (ع ص ، اِ) زن گول و در صفت داه مستعمل شود. (منتهی الارب ).
ابن ثأطاء. [ اِ ن ُ ث َءْ ] (ع ص مرکب ) سُست .