گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لما نویسه گردانی: LMA لما. [ ل َ ] (اِ) ۞ دوائی است که آن را عنب الثعلب گویند. خوردن آن قطع احتلام کند. (برهان ). سگ انگور. تاج ریزی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه واژه معنی لما لما. [ ] (اِخ ) دهی به پنج فرسنگی شمال درّاهان . لما لما. [ ل َم ْ ما ] (ع ق ) هرگاه . (غیاث ). مگر. چون . (آنندراج ). هنوز. (ترجمان القرآن جرجانی ). || یکی از حروف جازمه ٔ نافیه ٔ استغراقیه . (غی... تاجریزی لما لمار سگنگور سلانم تاجریزی ، نامی که در فارسی به چندین نوع /گونه از جنس . L Solanum ( سُلانُم ) به سبب بعض شباهتهای ریخت شناختی و شاید بعض خواص دارویی مشترک آنها داده شد... لماء لماء. [ ل َ ] (ص ) رنگ گندم گون . (آنندراج ). ظاهراً کلمه ٔ رنگ در جمله ٔ منقول از آنندراج مصحف کلمه ٔ لب باشد. گذشته از آنکه خود لغت نیز لمی... لمع لمع. [ ل ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ لُمْعة . (اقرب الموارد) : توقع از ایام ایشان داشتن به لمع سراب مغرور شدن است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).چون مرا م... لمع لمع. [ ل َ ] (ع اِمص ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لمع نزد شعرا آن است که در بیت بعض الفاظ عربی به ترکیب مفید آرد. و اگر آن ترکیب ، تر... لمع لمع. [ ل َ ](ع مص ) لَمعان . درخشیدن و روشن شدن . (منتهی الارب ). درخشیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (دهار) : ازعکس و لمع انجم رخشنده هر شبی تا ... لمع فی تصوف اللمع فی التصوف نام کامل کتاب، «اللمع فی التصوف» است و با نام مختصرش (اللمع)، شهرت دارد، البته در برخی نسخههای چاپی کتاب، عنوان «اللمع فی تاریخ التص... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود