اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نویان

نویسه گردانی: NWYAN
نویان . (ترکی - مغولی ، اِ) ۞ پادشاه زاده . (رشیدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ترکان ملوک و سلاطین را بدین نام خوانند. (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ). از القاب بزرگان ترک است . (انجمن آرا). || امیر. اعظم . (رشیدی ). امیر، فرمانده سپاه . سردار. در عنوان سرداران مغول و ترک آید. (از فرهنگ فارسی معین ). || سبدی یا طبقی را نیز گفته اند که از چوب بید بافته باشند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مرد دلیر- نشاط و تازگی- دارای ایده های نو- ذکاوت
ذی نویان . (اِخ ) پدر برته قوجین یکی از زنان چنگیز. (حبیب السیر جزو 1 از ج 3 ص 6 شش سطر به آخر مانده ).
الغ نویان . [ اُ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعدی شود.
جبه نویان . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) یا یمه . یکی از سرداران مغول که بفرمان چنگیزخان با چند هزار تن سپاه مأمور دفع کوشلوک گردید و او را هزیمت داد...
طران نویان . [ ] (اِخ ) در جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ص 569 آمده : و ملک تیمور بجای او دختر طران نویان پسرزاده ٔ اولاد قرنویان از چلا بربستد...
الاق نویان . [ اُ ] (اِخ ) از سرداران چنگیزخان است . در جهانگشای جوینی (چ لیدن ج 1 ص 70) الاق نوین ضبط شده است ، لکن مؤلف حبیب السیر الا...
طولادای نویان . (اِخ ) از سران لشکر گیخاتوخان مغول . وی در فتنه ٔ افراسیاب بن یوسفشاه لر از جانب گیخاتو با ده هزار سوار بدفع این اتابک لر رفت ...
جرماغون نویان . [ ج ُ ] (اِخ ) همان جرماغون از امرای مغول است . (از مزدیسنا ص 470). رجوع بجرماغون نوئین شود.
ایلچیکدای نویان . [ ن ُ ] (اِخ ) رجوع به ایلچیکتای و تاریخ مغول چ عباس اقبال ص 65 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.