آخوند
نویسه گردانی:
ʼAḴWND
آخوند. [ خو / خُن ْ ] (ص ، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم . طالب علوم دینیه . || مکتب دار کودکان . معلم کُتّاب .
- آخوندبازی ؛ توسل بحیل شرعی .
آخوند نباشد درد و غم ، گفتن ؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن .
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کلاته آخوند ملاقربان . [ ک َ ت ِ خ ُ م ُل ْ لا ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد.محلی در دامنه و معتدل است و 16...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.