اجازه ویرایش برای همه اعضا

اخوند

نویسه گردانی: ʼḴWND
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آخوند. [ خو / خُن ْ ] (ص ، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم . طالب علوم دینیه . || مکتب دار کودکان . معلم ...
اصل این واژه آهونگ بوده و از زبان چینی وارد فارسی شده است.
مال آخوند. [ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ ۞ شهرستان بهبهان واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ طیبی...
بنه آخوند. [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رامهرز که در شهرستان اهواز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران...
درس آخوند. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 65 هزارگزی فریمان و 10 هزارگزی جنوب خاوری راه مال...
قلعه آخوند. [ ق َ ع َ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کلاته آخوند. [ ک َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه ومعتدل است و 160 تن سکنه دارد. آب آنجا از...
مزرعه ٔآخوند. [ م َ رَ ع َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد، در 28هزارگزی غرب تفت و یکهزارگزی جنوب راه تفت به ن...
حسین آباد آخوند. [ ح ُ س ِ دِ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 67هزارگزی شمال باختری شوسف و 2هزارگزی ...
کلاته آخوند لعلی . [ ک َ ت ِ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خوسف شهرستان بیرجند. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.