اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آذری

نویسه گردانی: ʼAḎRY
آذری . [ ذَ ] (اِخ ) تخلص شاعری ایرانی بقرن نهم هجری مادح سلاطین عادلشاهی دکن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
آذری . [ ذَ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به آذر : ز خونی که بد بهره ٔ مادری بجوشید و شدچهره اش آذری . فردوسی .|| منسوب به آذربایجان . (درةالغواص حر...
آذری . [ ذَ ] (اِخ )شیخ نورالدین حمزةبن عبدالملک بیهقی طوسی ، معاصر الغبیک تیموری . یکی از شعرا و از پیشوایان طریقت صوفیه بوده و به صحبت ش...
آذری طوس .[ ذَ ] (اِ) نام مسهلی است مرکب از بیست وپنج جزء.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آذَریِ طوسی [āzarī-ye tūsī]، فخرالدین حمزة بن علی ملک اِسْفَرایِنی (۷۸۴-۸۶۶ق/۱۳۸۲-۱۴۶۲م)، شاعر، عارف و نویسندۀ پارسی‌گوی شیعی. پدر او از امیران سربدار...
زبان آذری . [ زَ ن ِ ذَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ لهجه ای از فارسی قدیم که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعضی از قراء این ای...
عذری . [ ع ُ را ] (ع اِمص ) اسم است به معنی معذرت ؛ حددت و لا عذری لمحدود. (از اقرب الموارد).
آزری . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به آزر : بزابُلْسِتان شد به پیغمبری که نفرین کند بر بت آزری . فردوسی .- مثل بت آزری ؛ سخت جمیل : جدا گشت ...
اذری . [ اَ ذَ ری ی ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به آذربایجان . || جامه ایست منسوب به آذربایجان . (مهذب الاسماء). رجوع به أذربیجان شود.
ازری . [ اُ زُ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به اُزر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین س...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.