اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آراء

نویسه گردانی: ʼARʼʼ
آراء. (ع اِ) ج ِ رأی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۰ ثانیه
عالم آرا. [ ل َ ] (نف مرکب )عالم آرای . آرایش دهنده ٔ عالم . پیراینده ٔ جهان و زینت دهنده ٔ آن . (ناظم الاطباء) : اگر رأی عالم آرای ملک اشارت ...
صورت آرا. [ رَ ] (نف مرکب ) صورت آراینده . صورت نگار. نقاش : گفت منذر به کارفرمایان تا به پرگار صورت آرایان ... نظامی .رجوع به صورت آرائی شود.
سپاه آرا. [ س ِ ] (نف مرکب ) سپه آرا. آراینده ٔ سپاه . آنکه سپاه تهیه ببیند. آنکه سپاه آماده کند.
بیوک آرا. [ب ُ ] (نف مرکب ) مشاطه . عروس آرا. (یادداشت مؤلف ).
خیال آرا. [ خ َ / خیا ](نف مرکب ) آراینده ٔ اندیشه . (ناظم الاطباء). آنکه اندیشه های خوش و توخالی میپروراند. (یادداشت مؤلف ).
دانش آرا. [ ن ِ ] (نف مرکب ) دانش آرای . دانش پیرا. (آنندراج ).آراینده ٔ دانش . زینت دهنده ٔ فضل و دانش : ردی دانش آرای یزدان پرست زمین حلم و در...
مائده آرا. [ ءِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آرایش دهنده ٔ خوان . آنچه سفره را زینت بخشد : خوان غم را پر طاوس مگس ران بچه کاربند آن مائده آرای بطر ...
گیهان آرا. [ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ گیهان . آرایش دهنده ٔ گیتی . آذین کننده ٔ جهان و کیهان .
مملکت آرا. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه کشور را آرایش می دهد. زینت بخش کشور : قلج طمغاج خان مسعود شاهنشاه مشرق راوزیر مملکت آرای کم ...
خدا را بهتر شناختن همراه با آرایش عرفانی روح از هر نوع پلیدی و گناه
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.