آرت
نویسه گردانی:
ʼART
آرت . [ رَ ](اِ) نام پرنده ای . || مِرفَق . آرنج . آرج .وارن . بندگاه ساعد و بازو. آرن . رونکک و بعید نیست که به این معنی مصحف آرن باشد. و رجوع به آرج شود.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آرت دکو. (عبارت فرانسوی «art déco» که در زبان انگلیسی بصورت «art deco» نگاشته می شود؛ در اینجا «déco»، یا «deco»، مخفف واژۀ فرانسوی «décoratif»، دِکور...
شرکت پدیده تبار در راستای توسعهی فعالیتهای خود در کنار سمیتئاتر با نگاهی دیگر به آموزش از رویکردهای نوین خود تحت سمی آرت رونمایی کرد.
فعالیتهای ا...
عرت . [ ع َ ] (ع مص ) سخت گردیدن نیزه و جنبیدن و لرزیدن . (از اقرب الموارد). درخشیدن . || جنبیدن و لرزیدن و درخشیدن برق . (منتهی الارب ). ...
ارت . [ اَ ] (حرف ربط + ضمیر) مخفف اگر تو. اگر ترا : گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شناکه شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری .لبیبی (از فرهنگ اسدی ...
ارت . [اَ رَت ت ] (ع ص ) گنگلاج . شکسته زبان . گرفته سخن . (مهذب الاسماء). آنک زبان وی درآویزد در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). آنکه زبانش درآویز...
ارت . [ اَ رَت ت ] (ع اِ) از اعلام مردان .
ارت . [ اِرْ رَ ] (ع اِ) رجوع به ارّة شود.
ارط. [ اَ رِ ] (ع اِ) رنگی است مانند رنگ اَرطی .