گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آرغده نویسه گردانی: ʼARḠDH آرغده . [ رَ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) حریص . آزور. شَرَهمند : آرغده بر ثنای تو جان من است از آنک پرورده ٔ مکارم اخلاق تو منم . منوچهری .|| مستی که باز طالب شراب باشد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه واژه معنی آرغده آرغده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آلغده . جنگاور. خشمگین . خشمناک . دژم . تافته . ارغنده . آشفته . برآشفته . بخشم آمده . خشمین . غضبناک . غضب آلود.... ارغده ارغده . [ اَ غ ُ دَ / دِ ] (ص ) آرغده . (مؤید الفضلاء). غضبناک . خشمگین . (برهان ). خشمناک . (شعوری ). || صاحب حرص . (برهان ). حریص . خداوند شره .... عرقدة عرقدة. [ ع َق َ دَ ] (ع مص ) سخت تافتن . (منتهی الارب ). عرقد الحبل ؛ ریسمان را به سختی تاب داد. (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود