اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلان

نویسه گردانی: ʼALAN
آلان . (اِخ ) نام مملکت و قومی به نزدیکی ارمینیه مشتمل بر قراء کثیره . یاقوت گوید این کشور مجاور دربند است در جبال قفقاز و لقب پادشاه آنجا کنداج است و میان این مملکت و جبال قفقاز قلعه و پلی است بزرگ و قلعه را باب اللان نامند و تا تفلیس چندین روزه راه است . و عرب آن را اَلان گوید. و علان (به عین ) از اغلاط عامه است . (نقل به اختصار از تاج العروس ). و در فارسی آن را اَلان نیز گویند :
بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی
و امثله ٔ آلان این است :
تف تیغ هندیش هندوستانی
علی الروس در روس و آلان نماید.

خاقانی .


ستیزنده روسی زآلان و ارگ
شبیخون درآورد همچون تگرگ .

نظامی .


و صاحب برهان گوید آلان نام ولایتی و نام محله ای و بعضی گویند شهری است در ترکستان و نام کوهی هم هست - انتهی . || نام تنگه ای در جنوب سردشت که آبهای بانه و مکری از آن گذشته وارد زاب صغیر میشود. || مرکز خُرّه ٔ آلان برآغوش .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
علان . [ ع ِ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک صنعاء یمن . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
علان . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) مرد نادان . (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد).
علان . [ ع َل ْ لا] (اِ) نخل بندی که از موم نخلها سازد. (حاشیه ٔ دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ، از شرح خاقانی ) : بلی نخل خرمای مریم بخنددبر آ...
علان . [ ع ِل ْ لا ] (اِخ ) نام مردی درستکار و صناع . (غیاث اللغات ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
الان. کوتاه شده محاوره ای الاَّن الاَّن . [ اَل ْ آ ] (ع ق ) اکنون . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنفاً. (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). کنون . اینک . آنفاً. ر...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: سامپَر (سنسکریت: سامپرَتَم) ایدام، اَدیا (سنسکریت) نونام (سنسکریت: نونَم) اَسات (سنسکریت: اَساتَس) اکنون، ا...
الاَّن . [ اَل ْ آ ] (ع ق ) اکنون . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنفاً. (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). کنون . اینک . آنفاً. رجوع به آن شود.
در الان . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) شهری است به الان چون قلعه ای بر سر کوه و هر روزی هزار مرد به نوبت ، باره ٔ این قلعه نگاه دارند. (حدود العالم...
عق-الان . [ ع ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عقال .رجوع به عقال شود. || زکات و صدقه ٔ دو سال : علی بنی فلان عقالان ؛ بر آنها صدقه ٔ دو سال است . (ازمنته...
ابن علان . [اِ ن ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) علی بن محمد علان بن ابراهیم بن محمد علان صدیقی فسائی شیرازی . یکی از اجداد او امام الدین علی بن مبارکش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.