 
        
            آل ا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼAL ʼ
    
							
    
								
        آل ا. [ لُل ْ لاه  ] (ع  اِ مرکب ) اولیای  خدا.  ||  (اِخ ) خاندان  و احفاد رسول  صلوات اﷲعلیه .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        آلا. (فرانسوی ، حرف  اضافه )  ۞  در کلماتی  که  از فرانسه  در زبان  ما داخل  شده چون  و مانند و مطابق  باشد، چون : آلافرانک ، آلانگله ، آلاتورک ، آلاگ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آلا. (ص ) آل . سرخ  نیمرنگ . پشت گلی . و در فرهنگها بیت  ذیل  برای  این  معنی شاهد آمده است ، لیکن  صریح  در مدعا نیست  : چو چشم ابر شد آلا و روی  گل ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آلا. (اِخ ) نام  یکی  از آبادیهای  سقزکردستان  و نام  پیشین  آن  «ایلو» است . (فرهنگستان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آلاء. (ع  اِ) ج ِ اِلْی  و اَلْی . نعمتها. نیکیها. نیکوئیها. (ربنجنی ) : صفت  و نعت  او بنزد خردهمه  آلاء کبریا باشد. مسعودسعد.پس  پرده  بیند عملهای  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَ ] (ع  صوت ) و آن  بر پنج  وجه  است :1- تنبیه  و در این  صورت  بر تحقق  مابعد خود دلالت  کندو بر دو جمله  درآید :  الا انهم  هم  السفهاء.(قرآ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَ ] (صوت ) کلمه ٔ خطاب  است  یعنی  ای  و به  عربی  یا گویند. (برهان ). در فارسی ... کلمه ٔ خطاب  است  بمعنی  ای . (غیاث  از برهان ). و صاحب  ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَ ] (ع  اِ) الاء. درختیست  تلخ . (منتهی  الارب ). رجوع  به  الاء شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَل ْ لا ] (ع  ق ) حرف  تحضیض و مختص  به  جمله ٔ فعلیه ٔ خبریه  است . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اِل ْ لا ] (ع  حرف  اضافه ) حرف  استثنا بمعنی  جز، مگر، بجز، غیر از :  فشربوا منه  الا قلیلاً. (قرآن  2 / 249). و همه  خرگاههاست  الا آنجا که  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علا. [ ع ُ / ع َ ] (ع  اِمص ) بلندی  و بزرگی . (غیاث  از صراح ) : دولتت  دولت  علائی  رامایه  و پایه ٔ علا باشد. مسعودسعد.اقبال  شاه  چون  ز علا وسنا ...