اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آمیز

نویسه گردانی: ʼAMYZ
آمیز. (اِمص ) آمیغ. مباشرت . صحبت . آرمش با. نزدیکی با. وقاع . || معاشرت . || آمیزش . (برهان ). || مخلوط کردن دو چیز یا زیاده با یکدیگر. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ننگ آمیز. [ ن َ ] (ن مف مرکب ) ننگین . آمیخته به ننگ و زشتی و بدنامی .
نفاق آمیز. [ ن ِ ] (ن مف مرکب ) به دروغ و تزویر آمیخته : رها کن جنگ و راه صلح بگشای نفاق آمیز عذری چند بنمای .نظامی .
نکته آمیز. [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پر از لطافت و ظرافت : خطاب نکته آمیز. (ناظم الاطباء). سخنی پر از دقایق و لطایف و اشارات .
عشوه آمیز. [ ع ِش ْ وَ / وِ ](ن مف مرکب ) آمیخته به عشوه و فریب : همگان عشوه آمیز سخن میگفتند و کاری بزرگ افتاده سهل میکردند. (تاریخ بیهقی...
محبت آمیز. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به دوستی . مهرآمیز. دوستانه . (ناظم الاطباء). محبت آمیزیده . محبت آمیخته . توأم با محبت .
مردم آمیز. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) خلیق متواضع. (آنندراج ). مردم جوش . که با خلایق بجوشد و خوشرفتاری و معاشرت کند. مقابل مردم گریز : چون به ریش...
ملال آمیز. [ م َ ] (ن مف مرکب ) ۞ آمیخته به ملال . توأم با ملال . رجوع به ملال شود.
فریب آمیز. [ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریبنده . فریبا. دلفریب . خاطرفریب : ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاطانگیز بین بازار می زآن تیز بین مرسوم جان...
فسون آمیز. [ ف ُ] (ن مف مرکب ) آمیخته به افسون و نیرنگ : سخنهای فسون آمیز گفتن حکایتهای بادانگیز گفتن .نظامی .
طعنه آمیز. [ طَ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) سخنی آمیخته به سرزنش و بیغاره .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
رضوانی
۱۳۹۹/۱۰/۲۸
1
1

عالی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.