اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آنی

نویسه گردانی: ʼANY
آنی . (پسوند) َانی . حرف نسبت است چون یاء: خسروانی . کیانی . کاویانی . پهلوانی ، بجای خسروی و کیی و کاوَیی و پهلوی :
ببخشای بر پهلوانی ّ من
بدین بازوی خسروانی ّ من .

فردوسی .


برافراشته کاویانی درفش
همایون همان خسروانی درفش .

فردوسی .


یکی پهلوانی نهادند خوان
نشستند بر خون او فرّخان .

فردوسی .


کنون تاجت آوردم ای شاه و تخت
ببار آمد آن خسروانی درخت .

فردوسی .


پیاده بدینسان ز پرده سرای
برنجیدت آن خسروانی دو پای .

فردوسی .


وز این ریدکان سپهبدپرست
وز این باغ و این خسروانی نشست .

فردوسی .


تنش را یکی پهلوانی قبای
بپوشید و از کوه بگذارْد پای .

فردوسی .


گشاده زبان و جوانیت هست
سخن گفتن پهلوانیت هست .

فردوسی .


ترا گاه بزم است و آوای رود
کشیدن ْ می و پهلوانی سرود.

فردوسی .


دو لب پر ز خنده دو رخ پر ز شرم
کیانی زبان پر ز گفتار نرم .

فردوسی .


بدان تیز زهر آبگون خنجرش
همی کرد چاک آن کیانی برش .

فردوسی .


بزور کیانی بیازید دست
جهانسوز مار از جهانجو بجست .

فردوسی .


بتندی میان کیانی به بست
بر آن باره ٔ شیردل برنشست .

فردوسی .


سخنهای منظوم شاعر شنیدن
بود سیرت و شیمت خسروانی .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آنی . (اِخ ) نام شهر و دژی استوار به ارمینیه ، میان خلاط و گنجه .
آنی . (ع ص ) آن . آب بغایت گرم . (مهذب الاسماء). || مرد بغایت بردبار.
آنی . [ نی ی ] (ع پسوند) َانی . در بعض کلمات عرب بجای یاء نسبت آید، چون صنعانی ، منسوب بصنعاء.
آنی . (ص نسبی ، ق ) فی الفور. فوری . آناً.
آنی بال . (اِخ ) ۞ هانی بال . نام سردار مشهور قرطاجنه . (247 - 182 ق . م .). و جنگهای او با دولت روم در تاریخ معروف است .
حرف آنی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که نتوان آنرا بی تکرار کشانید مانند ت ، ط و بیشتر حروف صامته که بوجود نیایند مگر در پایان ...
آنی بانک. رجوع شود به خودپرداز.
آنی اوکلی (انگلیسی: Annie Oakley؛ زادهٔ ۱۳ اوت ۱۸۶۰ – ۳ نوامبر ۱۹۲۶) تیرانداز اهل ایالات متحده آمریکا که در نمایش غرب وحشی بوفالو بیل ایفای نقش کرد.
اِنی یکی از نام های اصیل ایرانی به زبان کردی باستان می باشد. مردم محله در کرد معتقد هستند که اِنی به معنی بزرگ، بزرگ زاده و عظیم می باشد.
عنی . [ ع َن ْی ْ ] (ع مص ) حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || گواریدن غذا. (از منتهی الارب ). هضم شدن غذا. || ظاهر ک...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.