اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابراهیم

نویسه گردانی: ʼBRʼHYM
ابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) کوهی است در کرمان زمین که آنرا کوه ابراهیم نامند. (مؤیدالفضلا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
ابراهیم بزاز. [ اِ م ِ ب َزْ زا ] (اِخ ) از این شاعر بیتی در لغت نامه ٔ اسدی برای کلمه ٔ نوفه شاهد آمده است :با نعره ٔ اسبان چه کنم لحن مغنی...
ابراهیم تیمی . [ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از زُهّاد. (ابن الندیم ).
ابراهیم قرشی . [ اِ م ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق قرشی شود.
ابراهیم صیاد. [ اِ م ِ ص َی ْ یا ] (اِخ ) از عرفای قرن سوم هجری وبا معروف کرخی مصاحب بوده و در بغداد مسکن داشته .
ابراهیم طباخ . [ اِ م ِ طَب ْ با ] (اِخ ) طباخ قلج ارسلان سلجوقی بوده و پادشاه مزبور ایالت مرعش را به او و ارثاً به اولاد او واگذار کرد. صاح...
ابراهیم طبری . [ اِ م ِ طَ ب َ ] (اِخ ) رضی الدین ابراهیم بن محمدبن ابراهیم طبری . محدث و فقیه شافعی . از شعیب بن جمیزی روایت کرده و به سا...
ابراهیم طنزی . [ اِ م ِ طَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. از مردم طنزه که شهرکی است در جزیره ٔ ابن عمر. او عالم وشاعر بوده و در حدود سال 560 هَ .ق . ...
ابراهیم علوی . [اِ م ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی بن عبداﷲبن محمدبن عمربن علی بن ابی طالب علیه السلام ، ملقب به صوفی . به سال 251 ه...
ابراهیم علوی . [ اِ م ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن عبداﷲبن حسن بن علی شود.
ابراهیم عدوی . [اِ م ِ ع َ دَ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن نعیم شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۳۹ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.