اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابسته

نویسه گردانی: ʼBSTH
ابسته . [ اَ ب ِ ت َ / ت ِ ] (ص ) جاسوس و چاپلوس ۞ . مُنهی . کارآگاه . این کلمه را در فرهنگها انیشه و ایشه و در فرهنگ اسدی ابیشه نیز بهمین معنی ضبط کرده اندو شاهدی برای هیچیک نیاورده اند. تنها در فرهنگ اسدی آمده است : ابیشه ، جاسوس بود. شهید گوید :
در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار
دزدیده تا مگرْت ببینم به بام بر.
و ظاهراً صور دیگر، مصحف این صورت اخیر یعنی ابیشه است ، رسم الخط قدیم اپیشه . رجوع به اپیشه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
آبسته . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (ص ) آبست . زمین راست کرده برای زراعت .
آبسته . [ ب ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) آبست . زهدان . رَحِم . || (ص ) آبستن . || متملق و چاپلوس . خوشامدگوی . معانی مذکور در فرهنگها برای این کلمه آم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.