ابوالحسن
نویسه گردانی:
ʼBWʼLḤSN
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) سری بن مغلس سقطی ، صوفی مشهور، خال ابوالقاسم جنید. طریقت را از معروف بن فیروز کرخی فراگرفت . و هجویری گوید وی حبیب راعی را دیده و با او صحبت داشته و مرید معروف کرخی بود و بیشتر مشایخ عراق مریدان سری باشند. وی اندر بازار بغداد سقط فروختی چون بازار بغداد بسوخت وی را گفتند دوکانت بسوخت گفت من فارغ شدم از بند آن ، چون نگاه کردند دوکان وی نسوخته بود و از چهار سوی آن دوکانها همه سوخته بودند. چون آنچنان بدید آنچه داشت بدرویشان داد و طریق تصوف اختیار کرد. وی را پرسیدند که ابتدای حالت چگونه بود، گفت روزی حبیب راعی بدوکان من برگذشت من نان شکسته ای به وی دادم که بدرویشان ده . وی گفت خیرک اﷲ. از آنروز باز که این گوش دعای وی بشنید بیزار از اموال دنیا شدم و از وی فلاح یافتم . از وی می آیدکه گفت : الهی ! مهما عذبتنی بشی ٔ فلاتعذبنی بذل الحجاب . وفات وی به سال 251 هَ . ق . به بغداد بوده است .
واژه های همانند
۶۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبدالرحمن ، برادرزاده ٔ اصمعی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن احمد اصفهانی حزری . رجوع به حزری ابوالحسن عبدالعزیز... شود.
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ )عبدالعزیزبن مسلم مکی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبدالغافر حافظبن اسماعیل بن عبدالغافربن محمدبن عبدالغافر احمدبن محمدبن سعیدفارسی نیشابوری . صاحب کتاب ...
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن محمدبن المغلس . رجوع به ابن المغلس شود.
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن سقیر. رجوع به خزاز ابوالحسن عبداﷲ... شود.
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن مقفع فارسی . در نامه ٔ دانشوران کنیت ابن المقفع را ابوالحسن آورده اند، لکن صاحب الفهرست گوید او ...
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن عبدالحکم یا ابن الحکم بن نافع وراق . یکی از صالحین مشهور. وفات 250 یا 251 هَ . ق . رجوع به ...
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمد العتبی ، وزیر امیر رضی ابوالقاسم نوح بن منصوربن نوح . رجوع به عبیداﷲ... شود.
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن الحسن الکرخی . رجوع به کرخی ابوالحسن عبیداﷲ... شود.