اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ضحاک بن مزاحم . مفسّر و محدّث نحوی بلخی . وی مؤدّب اطفال بود و گویند سه هزار کودک بمکتب داشت (؟). او درک صحبت ابن عباس و ابوهریره کرده و از سعیدبن جبیر تفسیر فرا گرفته است . و عبدالملک بن میسره گوید: ضحاک بن عباس را ندیده لکن سعیدبن جبیر را بری دیدار کرده و تفسیر از او فراگرفته است و شعبه گوید: از مشاش پرسیدم که آیا ضحاک از ابن عباس سماع دارد گفت او هرگز درک صحبت ابن عباس نکرده است . احمدبن حنبل و ابن معین و ابوزرعه وی را توثیق و یحیی بن سعید تضعیف کند. وفات ضحاک به سال 105 یا 106 هَ . ق . بوده است . (نقل به اختصار از معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 272).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) زمخشری . رجوع به محمود ابوالقاسم بن عمربن محمدبن عمر الخوارزمی ... و رجوع به زمخشری ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) زوزنی . شجاع الدین . رجوع به ابوالقاسم شجاع الدین زوزنی شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) زهراوی خلف بن عباس القرطبی . ۞ وی در تاریخ طب بزرگترین نماینده و معرف جرّاحی عرب است و کتب او از مر...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )زیادبن عمر الجرجانی متخلص به قمر یا قَمَری . شاعر مداح امیر قابوس بن وشمگیر. رجوع به قَمَری ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) زیدبن علی فسوی . رجوع به زید... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) زینبی . رجوع به علی بن طراز زینبی ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) سالار بوزکان . این مرد که بگفته ٔ بیهقی از کفات ودهات الرجال و زده و کوفته ٔ سوری بود بزمان غزنویان پنهان...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ](اِخ ) (سید...) سرخسی . یکی از ممدوحین ازرقی است .
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) سعدبن علی بن محمد الزنجانی . شیخ الحرم . رجوع به سعد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) سعیدبن سعد الفارقی . رجوع به سعید... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.