ابوداود
نویسه گردانی:
ʼBWDʼWD
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) حاکم خراسان از دست ابومسلم صاحب الدعوه ٔ خراسانی . رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 271 شود.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ابوداود. [ اَ وو ](اِخ ) صحابی است و عکرمةبن عمار از او روایت کند.
ابوداود.[ اَ وو ] (اِخ ) حاجی خلیفه در مواضع مختلفه از کتاب کشف الظنون کتب ذیل را به ابوداود نسبت می کند و معلوم نیست که این ابوداود، ابو...
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) ابن جلجل سلیمان بن حسان اندلسی . رجوع به ابن جلجل ... شود.
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) خالدبن ابراهیم ذهلی (؟).
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) داودی یزیدبن عبدالرحمن . او از علی و از او دو پسر وی ادریس بن داود و داودبن داود روایت کنند.
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سجستانی . سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیربن شدادبن عمروبن عمران السجستانی الازدی بالولاء. اصل او از سیستان و مولد...
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سلیمان بن داود طیالسی . رجوع به سلیمان ... شود.
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سلیمان بن عبدالعزیز. محدث است .
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سلیمان بن عقبه . رجوع به سلیمان ... شود.
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سلیمان بن کثیر، برادر محمدبن کثیر. محدث است .