اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومحمد

نویسه گردانی: ʼBWMḤMD
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام کوهی به بحر قلزم و مردم آنجا را زراعت و حیوان شیرده نباشد، و غذای آنان منحصر به دانه ٔ کرچک و ماهی است . (از مراصدالاطلاع ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالغنی بن سعیدبن علی بن سعیدبن بشر مصری حافظ. رجوع به عبدالغنی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالغنی بن عبدالوهاب بن علی بن سرور الجماعیلی . رجوع به عبدالغنی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )عبدالغنی بن قاسم بن حسن . رجوع به عبدالغنی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالغنی بن واحد مقدسی حافظ. رجوع به بعبدالغنی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالقادربن ابی صالح جنگی دوست بن عبداﷲبن یحیی گیلانی . رجوع به عبدالقادر... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالقادر گیلانی (شیخ ...). رجوع به عبدالقادر ابومحمدبن ابی صالح جنگی دوست ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالکافی الزوزنی . رجوع به عبدالکافی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) عبدالکریم حلبی . رجوع به عبدالکریم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲ. یکی از احفاد ابن مقله . او نیز از خطاطین مشهور است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابراهیم کندی . رجوع به عبداﷲ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.