گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابومحمد نویسه گردانی: ʼBWMḤMD ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالباقی البغدادی الفرضی . معروف بقاضی البیمارستان . او راست : شرح مقاله ٔ عاشره ٔ اصول اقلیدس ۞ . رجوع بتاریخ الحکماء قفطی ، چ لیپزیک شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه واژه معنی ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن یزید المهلبی وزیر معزالدوله . شاعر بلیغ عصر خویش و از اوست کتاب دیوان رسائل و توقیعات . و ... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) حسن بن محمد المهلبی . رجوع به حسن ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن یوسف المستنجد. ملقب به مستضی ٔ خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستضی ٔ حسن بن المستنجد... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بصری . ببعض روایات کنیت حسن ابومحمد است . ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن مستضی ٔبن مستنجدبن مقتفی بن مستظهر. خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستضی ٔ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسین بن احمدبن یعقوب همدانی معروف به ابن حائک . رجوع به حسین ... شود و این نام بنا به بعض روایات ا... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسین بن بدربن ایازبن عبداﷲ نحوی . معروف به ابن ایاز. رجوع به حسین ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حمدان ملقب بناصرالدوله از ملوک بنی حمدان موصل . رجوع به ناصرالدوله ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسین بن مسعودبن محمد. فقیه و مفسر و محدث شافعی . معروف به فرّاء خراسانی بغوی . رجوع به حسین ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسین بن مسعودبن محمد. ملقب به محیی الدین . رجوع به حسین ... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ صفحه ۲۲ از ۷۱ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود