ابومحمد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWMḤMD
    
							
    
								
        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بسطامی . یکی  از شیوخ  تصوف  معاصر ابراهیم بن  شبان  از مردم  بسطام  و ابوالفرج بن  الجوزی  در ترجمه ٔ او که  بصفةالصفوه  منعقد کرده  قطعه ٔ ذیل  را در ضمن  حکایتی  از او آورده  است :
اذا ما عدت  النفس 
عن  الحق  زجرناها
و ان  مالت  الی  الدّنیا
عن  الاخری  منعناها
تخادعنا و نخادعها
و بالصبر غلبناها
لها خوف  من  الفقر
و فی الفقر انخناها.
رجوع  به  صفةالصفوة چ  حیدرآباد ج  4 ص  95 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالحق بن  عبدالرحمن  ازدی . رجوع  به  عبدالحق ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالحکم بن  ابی اسحاق  عراقی . ابراهیم بن  منصوربن  مسلم . رجوع  به  عبدالحکم ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالحمید ابوالفضل بن  واسعبن  ترک  الختلی  الحاسب . رجوع  به  عبدالحمید ابوالفضل بن  واسع... شود. (ابن الندیم )...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالخالق بن  اسد حافظ جوال . رجوع  به  عبدالخالق ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن  برادرزاده ٔ اصمعی . رجوع  به  عبدالرحمن  ابومحمد... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن  ابراهیم . محدث  است  و معاذبن  ابراهیم  از او روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن  ابی بکر عینی  حنفی . رجوع  به  عبدالرحمن ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن  ابی بکر قینی . رجوع  به  عبدالرحمن ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن  ابی حاتم  محمد رازی . رجوع  به  عبدالرحمن ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن  احمدبن  حسین . رجوع  به  عبدالرحمن ... شود.