ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر الاشرف بن امام زین العابدین علیه السلام ملقب به ناصر کبیر. رجوع به حسن ... شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن برّی . رجوع به عبداﷲبن برّی بن عبدالجبّار مقدسی بصری ... و رجوع به ابن برّی ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن بیطار. عبداﷲبن احمد ضیاءالدین بن بیطار. رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن بیطار ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن تعاویذی . مبارک بن مبارک بن سراج زاهد. رجوع به مبارک ... و رجوع به ابن تعاویذی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حائک . رجوع به حسین بن احمدبن یعقوب همدانی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حبیب . رجوع به ابن حبیب بدرالدین و رجوع به حسن بن عمربن حسن بن حبیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حزم . علی بن احمدبن سعیدبن حزم اموی بالولا اندلسی فارسی ظاهری . رجوع به ابن حزم ابومحمد... و رجو...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمدان ناصرالدوله پدر سعدالدوله . رجوع به ناصرالدوله ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمدیس . عبدالجباربن ابی بکربن محمد صقلی شاعر. رجوع به عبدالجبار... و رجوع به ابن حمدیس ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خشاب . عبداﷲبن احمدبن احمدبن احمد بغدادی . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن خشاب شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خیران . رجوع به احمدبن علی ... و رجوع به ابن خیران ولی الدوله ... شود.