ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن ابی بکر الصدیق . از ساداة تابعین و یکی از فقهای سبعه بمدینه . او افضل اهل زمان خویش بود و از جماعتی ازصحابه روایت کرده و جماعتی از کبار تابعین از او روایت کردند و او خاله زاده ٔ زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام بود چه مادر او زن محمدبن ابی بکر نیز دختر یزدجرد آخر ملوک فرس بود. و ابومحمد در هفتاد یا هفتادودوسالگی بسنه ٔ 121 یا 122 یا 108 هَ . ق . در قدید وفات کرد. و قدید بضم قاف و فتح دال نام منزلی است میان مکه و مدینه . (نقل باختصار از ابن خلکان ).
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) راسبی . عبداﷲبن محمد.رجوع به عبداﷲبن محمد راسبی مکنی به ابومحمد شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) راشد. محدث است .او از قیس بن عبایه و از او ابن المبارک روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) راشد الحمانی . محدث است . وی درک صحبت انس بن مالک کرده و قتیبه از او روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رافع. محدث است . و از فضل بن موسی روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رامهرمزی (شیخ ...) ابوعبداﷲ حسین بن علی بن ابراهیم . کاغذی بصیری را کتابی است در جواب دو مسئله ٔ رامهرمزی...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) راهویةبن محمد النسوی . محدث است . از او یحیی بن اکثم روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الرباطی المروزی شبویه . رجوع به عبداﷲبن احمد مکنی به ابومحمد و ملقب به شبویه ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ربیعبن سلیمان بن داود مصری . مولی ازد، اعرج جیزی . صاحب شافعی . رجوع به ربیع... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ربیعبن سلیمان مؤذّن مرادی . صاحب امام شافعی . رجوع به ربیع... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ربیعبن عبداﷲبن خطاف . محدث است . و از او مسلم بن ابراهیم مصری روایت کند.